به یاد مسافر کربلا
دانشجو، حافظ و قاری قرآن
عاشق حضرت سیدالشهدا
"شهید ناصرالدین باغانی"
متولد = قم
(اصلیت خانواده پدری، سبزوار است)
.
.
-معاون دستهٔ ایمان
گروهان عابس بن أبی شبیب شاکری
گردان حبیب بن مظاهر
لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله
{صلی الله علیه و آله و سلم}
.
.
فرزند حجت الاسلام شیخ علی اصغر باغانی
جانباز انفجار تروریستی هفت تیر شصت
و نمایندهٔ سابق مجلس
.
.
-دانشجوی رشته معارف اسلامی
دانشگاه حضرت امام صادق {علیه السلام} تهران
.
.
-شهید ناصرالدین باغانی
در کنکور با رتبه بالا، رشتهٔ حقوق دانشگاه تهران قبول شد
ولی می گفت: این رشته را که همه می روند
من به دانشگاه امام صادق {ع} و رشته ای می روم
که هر کسی آنجا نمی رود
.
در جنگ احساس مسئولیت کرد و با اینکه یک آقازاده بود
به جبهه و خط مقدم رفت و می گفت :
می خواهم مدرکم را از آقا امام حسین {ع}
بگیرم و به شهادت برسم
.
.
-شهادت = ۱۳۶۵/۱۲/۱۱
شلمچه - عملیات تکمیلی کربلای پنج
.
مزار = گلزار شهدای بهشت زهرا {س}
قطعه ۲۴ / ردیف ۴۲/ شماره ۷۶
.
.
سخنان حضرت امام خامنه ای درباره شهید باغانی :
.
« امام توصیه کردند در سخنرانی عمومی
که بروید وصیتنامه شهدا را بخوانید، واقعاً خواندن دارد
اینجا یک جوان پُرشور مؤمن از جان گذشتهٔ سبزواری
شهید ناصر باغانی، وصیتنامه دارد
او یک جوان در سنین حدود بیست سال است
جا دارد که انسان آن وصیتنامهاش را ده بار بخواند
بیست بار بخواند، بنده مکرر خواندهام »
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=53006
.
.
بخشی از وصیتنامه تاریخی
شهید ناصرالدین باغانی
دربارهٔ سفر کربلا :
.
« بهشت را به بها می دهند نه به بهانه
بهای بهشت سنگین است
بهای بهشت، کالای عشق است
یعنی خون
.
کربلا رفتن، خون می خواهد
این کربلا دیدن بس ماجرا دارد
ماجرای کربلا، ماجرای خون و قیام است
پیام را شما بدهید
خون از ما
.
بدانید که
إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا
ما همه وسیله ایم، اصلا این جنگ و این انقلاب
و این برنامه ها، همه چیده شده تا خدا در این بین
دوستانش را به پیش خود ببرد و خالص را از ناخالص جدا کند
پس به صحنه بیایید و از خون شهدا پاسداری کنید
هوای نفس را مغلوب کنید، برای خدا کار کنید
در کارها نظم را رعایت کنید و بدانید که ان شاءالله
پیروزید و به کربلا خواهید رفت
.
پدر و مادر عزیزم
بدانید که من از همان روز که قدم در این راه گذاشته ام
روی ساکم نوشتم : "مسافر کربلا"
و قصد کردم که اگر کربلا آزاد شود
شما را به کربلا ببرم
اما اکنون دو سال و نیم از آن موقع می گذرد
و هنوز به این آرزو نرسیده ام
.
هر موقع که در شهر، ساک به دست راه می روم
طرفی را که مسافر کربلا، روی آن نوشته ام
به طرف پایم می گیرم که کسی نبیند
چون از روی این امّت شهیدپرور
و خانواده های شهدا، خجالت می کشم
می ترسم مادر شهیدی این جمله را ببیند و ناراحت شود
.
هر چند به این آرزویم نرسیدم
امّا این بار به نزد خود آقا اباعبدالله {علیه السلام}
می روم و در جوار او، مأوا می گزینم
.
مادرم این بار آخر که به تهران آمدم
برای اینکه از خجالتت در بیایم
تو را به مشهد بردم و اگر میسر می شد
مطمئن باش که به کربلا نیز می بردمت
امّا گویا خداوند چنین خواسته است
که دیدار ما به روز قیامت
در صحرای محشر بیفتد
.
بدانید که من از دانشگاه امام حسین {علیه السلام}
فارغ التحصیل شدم و مدرک قبولی خود را از دست
مبارک آقا، گرفتم
.
کلاس، کلاس عشق بود
درس، درس شهادت
تختهٔ سیاه، گستره وسیع جبهه های حق علیه باطل
گچ ها، خون و قلم ها، اسلحه هایمان بود
استادمان آقا اباعبدالله الحسین {علیه السلام} بود
که خود پدر شهید است و پسر شهید است و (خود) شهید است
و برادر شهید است و عموی شهید است و دایی شهید است
و تکلیف ما را هم او معین کرد و ما هم این تکلیف را انجام دادیم
و قبول شدیم و هنگام امتحان، استادمان بالای سرمان بود »
والسلام
.
(تاریخ نوشتن وصیتنامه = ۱۳۶۵/۱۲/۴)
.
.
.
نثار این عاشق و عارف دلسوخته
و به یاد مسافران خونین بال کربلا
به خصوص شهید ناصرالدین باغانی
به امید گوشه چشمی، بفرست صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُم أجْمَعِین
.
.
.
ممنون از بلاگ خوبتون