سفره عقد یک شهید
وصیت
"شهید محمد جواد اسلامی فر"
خطاب به همسرش:
« من و تو اولین زوجی نیستیم که دشمنان خدا زندگیمان را از هم پاشیده اند
به محله مان نگاه کن، به شهرمان بنگر و ایران را نظاره کن که چقدر جوانان باتقوا
خوشی هایشان، زندگیشان، همسرانشان را به خاطر خدا از دست داده اند
و چون مسئله خداست، حل شده است
.
یادت هست گفتم عروسی ما چه روزی است
یادت هست و همه می دانند شب عروسی گریه کردی و دعا خواندی
حالا امروز روز شادی من و در نتیجه شادی توست
دربین مردم شاداب باش و تبریک مردم را با جان و دل بپذیر
و همیشه این آیه در ذهنت باشد:
{ یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِید } -(فاطر-۱۵)
.
حرف هایم را زیاد شنیده ای اما این آخرین وصیت من به توست
که بعد از من خدای نکرده احساسات بر عقل تو غلبه نکند و از تو می خواهم
فقط و فقط به حکم خدا عمل کنی که رضای خدا در آن است
.
راهی است که همه دیر یا زود باید برویم
پس چه بهتر که مهمان خدا شویم
و در این لحظه سراغ ما بیاید »
.
.
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، خاطرات خواهر محترم این شهید را که خودش هم مادر(شهید مسعود مربوبی) است را در قالب کتابی جذاب به نام "من کنیز زینبم{س}" چاپ و منتشر کرده است
.
توضیحات بیشتر دربارهٔ شهید= پست قبلی
.
.
.