به یاد شهدای گمنام
فاتح جهاد اکبر، شهیدِ جهاد اصغر
بسیجی و پاسدار سپاه اسلام
"شهید قدرت الله رحمانی"
-از نیروهای پادگان
حضرت امام حسین {علیه السلام}
سپاه تهران
.
-عضو گردان حبیب بن مظاهر
لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله
{صلی الله علیه و آله و سلم}
.
.
شهادت =
سوم اسفند ۱۳۶۲
عملیات خیبر
.
بازگشت پیکر مطهر =
سال ۱۳۷۳
.
مزار =
گلزار شهدای بهشت زهرا {س}
قطعه ۴۴ / ردیف ۶۶ / شماره ۱۴
.
.
بخشی از وصیتنامه شهید :
.
« خدایا
این وصیتنامه را در حالی می نویسم
که با کوله باری از گناه
راه به هیچ جا، نبرده ام
و فقط شرمنده و درمانده
رو به درگاه تو، آورده ام
زیرا که در رحمت تو، همیشه باز است
و لطف و مهر تو، چنان عظیم است
که با این بار عظیم گناه
باز بنده ات را می بخشی
و او را می پذیری
.
من با ایمانی که به خدا و روز قیامت داشتم
وظیفهٔ شرعی خود دانستم که پا به عرصهٔ جهاد بگذارم
و شاید در راه خدا کشته شوم
.
من همیشه آرزویم این بود
و همیشه با خودم می گفتم
خدایا چه می شد، اگر من در کربلا بودم
و در رکاب حضرت امام حسین {علیه السلام} شهید می شدم
امّا می فهمیدم که لیاقت آن را نداشته و ندارم
حالا هم آماده ام تا در جبهه
که ادامهٔ همان راه کربلاست
در راه خدا کشته شوم
ولی آیا کشته شدن مرا
می توان شهادت نامید؟
.
خدایا ناامید نیستم
ولی در خود هیچ
لیاقت شهادت نمی بینم
ولی آگاهم که تو، توبه پذیری
من به درگاه شما، توبه می کنم
و هدفم جلب رضایت خداست
.
خدایا
فقط از تو می خواهم
که از من راضی باشی
تا پاک از این دنیا بروم
هدفم شهادت نیست
بلکه هدفم، جلب رضایت توست
و تو خودت می دانی که این شعر
همیشه ورد زبانم است که:
.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
.
من از درمان و درد و وصل هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
.
همانگونه که حضرت امام حسین {علیه السلام}
در لحظات آخر سر به سجده گذاشت و فرمود :
إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثین
.
هم اکنون آماده ام که در راه تو
یکباره جان دهم، یا اینکه کم کم و به تدریج
و یا آنکه در راهت معلول شوم و دست و پایم از بدن جدا شود
به هر حال فقط رضایت تو را می خواهم و بس
بقیه را به خودت واگذار می کنم
.
وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَاد
.
عبد عاصی و حقیر خداوند
قدرت الله رحمانی »
.
.
.
نثار روح مطهرش، صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُم أجْمَعِین
.
.
.