خاطره شهید طیب حاج رضایی
از مزدور (نوکر بدبخت) انگلیسی ها :
« اوایل دوران پهلوی
آن موقع من رضاخان را دوست داشتم
می گفتند خیلی آدم خوبیه، مقتدره
با خداست، به مردم کمک می کنه
من دیده بودم که رضاخان در ماه محرم
میان دار دسته تکیه دولت بود
خلاصه خیلی از رضاخان خوشم آمد
برای همین روی بدنم تصویر
سر رضاخان را خالکوبی کردم
.
اما وقتی به قدرت رسید فهمیدم
این نامرد مهره (مزدور) خارجی ها است
وقتی شروع کرد چادر را از سر زن ها بگیره
خیلی از لوطی های تهران با مامورها
و دولت رضاخان درگیر شدند
من هم چند بار با آن نامردها درگیر شدم
نمی گذاشتم کسی چادر از سر زن ها بگیره
بعد از آن ماجرا، رضاخان با دستگاه
امام حسین (ع) هم درگیر شد
وقتی که اجازه برگزاری عزاداری را نداد
همان موقع گور خودش را کند »
.
کتاب طیب ص ۲۲
.
.
هر کسی با آل علی (ع) در افتاد به درک افتاد
یا بهتر است بگوییم گور به گور شد
والسلام
.
.
سلام و صلوات نثار روح پرفتوح و ملکوتی حضرت امام روح الله
و هدیه به ارواح مطهر تمام شهیدان به خصوص
شهید طیب حاج رضایی و شهید اسماعیل رضایی
و شادی روح پدر و مادرشان
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
.
.
.